پوتین در تلاش است غرب را دیوانه کند
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۱۱۴۵۹
فرارو- توماس فریدمن ستوننویس نیویورک تایمز و مفسر و نویسنده سیاسی امریکایی است. او سه بار برنده جایزه پولیتزر به عنوان ستوننویس هفتگی نیویورک تایمز برای پوشش خبری جنگ در لبنان، اخبار و تحولات اسرائیل و تاثیر جهانی تروریسم شده است. او مطالب زیادی در مورد امور خارجی، تجارت جهانی، خاورمیانه، جهانی شدن و مسائل زیست محیطی نوشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، من روسیهای را میشناختم که قوی، تهدیدآمیز، اما با ثبات بود. روسیهای به نام اتحاد جماهیر شوروی. من روسیه را میشناختم که امیدوار بود و روسیهای که به طور بالقوه در حال گذار به دموکراسی در دوران میخائیل گورباچف، بوریس یلتسین و حتی پوتین جوانتر بود. من روسیهای را میشناختم که در دوران پوتین مسنتر پسر بدی بود آمریکا را هک میکرد، چهرههای مخالف را مسموم میکرد، اما هم چنان یک صادرکننده نفت پایدار و قابل اعتماد و شریک امنیتی گاه به گاه با ایالات متحده در زمانی بود که ما (امریکایی ها) به کمک مسکو نیاز داشتیم.
با این وجود، هیچ یک از ما هرگز روسیهای را نشناخته بودیم که پوتینی که اکنون ناامید و پشت به دیوار به نظر میرسد در ارائه آن سرسخت به نظر میرسد: یک روسیه منزوی. روسیه بزرگ و تحقیر شده روسیهای که بسیاری از با استعدادترین مهندسان، برنامه نویسان و دانشمندان از هر راه خروجی که توانستهاند از آن کشور فرار کردهاند. این روسیهای خواهد بود که در حال حاضر به قدری شرکای تجاری خود را از دست داده که میتواند تنها به عنوان مستعمره نفت و گاز طبیعی چین زنده بماند روسیهای که کشوری شکست خورده است و بیثباتی در آن از هر منفذی بیرون میزند.
چنین روسیهای تنها یک تهدید ژئوپولیتیک نخواهد بود. این یک تراژدی انسانی در ابعاد ماموت خواهد بود. کره شمالیسازی روسیه توسط پوتین کشوری را که زمانی برخی از مشهورترین نویسندگان، آهنگسازان، موسیقیدانان و دانشمندان خود را به جهانیان عرضه کرد به کشوری تبدیل میکند که در ساخت چیپس سیب زمینی ماهر خواهد بود نه در تولید ریزتراشه و بیشتر به دلیل استفاده از مواد سمی در لباس زیر افراد برای کشتن آنان معروف خواهد بود تا برای طراحی لباس و نمایش مُد. کشوری که بیشتر بر روی باز کردن مخازن زیرزمینی گاز و نفت تمرکز خواهد داشت تا بر روی سرمایهگذاری بر مخازن زیرزمینی نبوغ و خلاقیت انسانی. این روسیهای خواهد بود که توسط پوتین تضعیف شده است.
با این وجود، با الحاق مناطقی از اوکراین به فدراسیون روسیه در روز جمعه مشخص شد تا زمانی که پوتین زنده است مشاهده نتیجهای دیگر دشوار خواهد بود. چرا؟ «توماس شلینگ» نظریهپرداز نظریه بازی اشاره میکند که اگر با راننده دیگری بازی جوجه را انجام میدهید بهترین راه برای برنده شدن بهترین راه برای این که راننده دیگر اول از مسیر منحرف شود این است که پیش از آغاز بازی پیچ فرمان خود را کاملاً باز کنید و آن را از پنجره به بیرون پرتاب کنید. پیام این کار به راننده دیگر این است: من دوست دارم از سر راه کنار بروم، اما دیگر نمیتوانم خودروی خود را کنترل کنم. بهتر است منحرف شوید!
تلاش برای دیوانه کردن حریف خود یکی از تخصصهای کره شمالی است. اکنون پوتین آن راهکار را در پیش گرفته و با هیاهوی زیادی اعلام کرده که روسیه در حال ضمیمه کردن چهار منطقه اوکراین به خاک خود است: لوهانسک و دونتسک دو منطقه تحت حمایت روسیه که در آن نیروهای طرفدار پوتین از سال ۲۰۱۴ با کی یف میجنگند و خرسون و زاپروژیا که مدت کوتاهی پس از صدور فرمان حمله توسط پوتین در ماه فوریه اشغال شدهاند. پوتین روز جمعه در سالن بزرگ کرملین اعلام کرد که ساکنان این چهار منطقه برای همیشه شهروند روسیه خواهند شد.
برای درک پوتین به سیاست داخلی او نگاه کنیم. پایگاه حامیان پوتین قطعا دانشجویان دانشگاه دولتی مسکو نیستند. پایگاه حامیان او ملی گرایان (ناسیونالیست)های دست راستی هستند که به طور فزایندهای از تحقیر نظامی روسیه در اوکراین عصبانی شدهاند.
پوتین برای حفظ حمایت آنان از خود ممکن است احساس کرده باشد که باید نشان دهد با فراخوان بسیج عمومی نیرو و استفاده از نیروهای ذخیره همزمان با الحاق بخشهایی از اوکراین به خاک فدراسیون روسیه در حال مبارزه در یک جنگ واقعی برای مادر روسیه یا همان مام وطن است و نه صرفاً در حال مبارزه در یک عملیات نظامی ویژه مبهم.
با این وجود، این نیز میتواند تلاش پوتین برای مانور دادن به منظور دستیابی به یک توافق مطلوب از نظر او از طریق مذاکره باشد. اگر او به زودی تمایل خود را برای آتش بس و تمایل به تعمیر خطوط لوله و از سرگیری ارسال گاز به هر کشوری که آماده برسمیت شناختن الحاق سرزمینهای اوکراین به روسیه است اعلام کند من تعجب نخواهم کرد.
پس از تصمیم اخیر، پوتین میتواند به پایگاه هواداران ملی گرای خود بگوید که امتیازی برای جنگاش به دست آورده است حتی اگر بسیار گران تمام شده باشد و اکنون او راضی خواهد بود که جنگ متوقف شود. تنها یک مشکل وجود دارد: پوتین عملا تمام سرزمینی را که در حال ضمیمه کردن به خاک روسیه است کنترل نمیکند.
این بدان معناست که او نمیتواند به هیچ توافقی رضایت دهد مگر آن که اوکراینیها را از تمام قلمرویی که اکنون مدعی آن است بیرون براند. در غیر این صورت، او آن چه را که به تازگی به قلمرو مستقل روسیه تبدیل کرده تسلیم خواهد کرد. این میتواند یک تحول بسیار شوم باشد. به نظر میرسد ارتش شکست خورده پوتین قادر به تصرف سرزمینهای بیشتری در اوکراین نیست و در واقع، به نظر میرسد که روز به روز بیشتر بخشهایی از آن را دست میدهد.
من میترسم پوتین با ادعای قلمرویی که به طور کامل کنترل نمیکند خود را به گوشهای بکشاند که ممکن است روزی احساس کند تنها با یک سلاح هستهای میتواند از این واقعیت فرار کند. در هر صورت، به نظر میرسد پوتین باعث میشود این جرات در کی یف و متحدان غربی آن کشور ایجاد شود تا جنگ را تا زمستان ادامه دهند. زمانی که عرضه گاز طبیعی در اروپا محدود میشود و قیمتها ممکن است نجومی باشد پوتین درصدد بازیابی سرزمینهایی خواهد که از سال ۲۰۱۴ میلادی در کنترل نمایندگان اوکراینی تحت نفوذ روسیه بوده اند.
آیا غرب و اوکراین منحرف خواهند شد؟ آیا آنان چشم خود را خواهند بست و معامله کثیفی را با پوتین انجام میدهند تا جنگ کثیف او را توقف کنند؟ یا این که اوکراین و غرب با اصرار بر این که پوتین هیچ دستاورد ارضیای از این جنگ به دست نخواهد آورد رو در روی او قرار خواهند گرفت. با هر یک از این دو تصمیم مشخص میشود که آیا ما از اصل غیر قابل قبول تصرف سرزمینها از طریق زور دفاع خواهیم کرد یا خیر.
فریب نخورید: فشارهایی در اروپا برای انحراف و پذیرش پیشنهاد پوتین وجود خواهد داشت. این مطمئنا هدف پوتین است ایجاد تفرقه در اتحاد غربی و کنار رفتن با یک «پیروزی» برای حفظ وجهه ظاهری.
با این وجود، خطر کوتاه مدت درگیری برای پوتین وجود دارد. اگر غرب منحرف نشود معامله با او را انتخاب نکند، اما در عوض کمکهای تسلیحاتی و مالی به اوکراین را افزایش دهد احتمال فروپاشی ارتش پوتین وجود دارد. این گزینهای غیر قابل پیش بینی است، اما آن چه قابل پیش بینی است این موضوع میباشد که روند فعلی سبب میشود تا پوتین روسیه را بیشتر به سمت مدل کره شمالی سوق دهد. این موضوع با تصمیم پوتین برای قطع بیشتر گاز طبیعی به اروپای غربی آغاز میشود.
تنها یک گناه اساسی در تجارت انرژی وجود دارد: هرگز، هرگز و هرگز خود را به یک تامین کننده غیرقابل اعتماد تبدیل نکنید چرا که هیچ کس دیگر هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد. پوتین خود را به یک تامین کننده غیرقابل اعتماد برای برخی از قدیمیترین و بهترین مشتریان خود تبدیل کرده که از آلمان تا بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا را در بر میگیرد. تمام این کشورها اکنون به دنبال منابع جایگزین و بلندمدت گاز طبیعی و ساختن انرژی تجدیدپذیر بیشتر هستند.
دو تا سه سال به طول خواهد انجامید تا شبکههای خط لوله تازه که از شرق مدیترانه و شبکههای گاز طبیعی مایع از ایالات متحده و شمال افریقا به اروپا برسند و جایگزین انرژی در مقیاس انرژی روسیه شوند.
با این وجود، از زمانی که این موضوع رخ دهد و زمانی که عرضه گاز طبیعی جهان به طور کلی برای جبران از دست دادن گاز روسیه افزایش مییابد و همزمان با فعال و در دسترس شدن بیشتر انرژیهای تجدیدپذیر پوتین ممکن است با یک چالش اقتصادی واقعی روبرو شود. مشتریان قدیمی او هنوز هم ممکن است مقداری انرژی از روسیه خریداری کنند، اما دیگر هرگز به روسیه اعتماد نخواهند کرد و چین پوتین را برای ارائه تخفیفهای بیشتر تحت فشار قرار خواهد داد.
به طور خلاصه، پوتین در حال از بین بردن بزرگترین منبع و شاید تنها منبع درآمدی طولانی مدت پایدارش میباشد. در عین حال، الحاق غیر قانونی مناطقی از اوکراین به خاک فدراسیون روسیه باعث میشود تا تحریمهای غرب علیه روسیه به قوت خود باقی بماند یا حتی تسریع شود امری که تنها باعث افزایش مهاجرت روسهای دارای مهارت و تخصص از آن کشور میشود.
اکنون زمانی است که رهبران غربی باید سرسخت و باهوش باشند. ضروری است که بدانند چه زمانی باید منحرف شوند و چه زمانی طرف مقابل را وادار به انحراف سازند. آنان باید بدانند چه زمانی برای راننده دیگر احترام قائل شوند حتی اگر او با بیاعتنایی کامل نسبت به شخص دیگر رفتار کند.
ممکن است پوتین برای ما چارهای باقی نگذاشته باشد جز این که یاد بگیریم با یک کره شمالی روسی دست کم تا زمانی که او در راس کار است زندگی کنیم. اگر این گونه باشد ما تنها باید بهترین استفاده را از آن شرایط از آن خود سازیم، اما نکته واقعی آن است که در صورت کره شمالی شدن روسیه در دنیایی بسیار ناپایدارتر از گذشته زندگی خواهیم کرد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: روسیه ولادمیر پوتین نظر می رسد راننده دیگر گاز طبیعی کره شمالی سرزمین ها روسیه ای بیش تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۱۱۴۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرنگونی پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت:ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان" رژیم شکننده پوتین" در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.
*ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۱۳۱۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901563